Print Friendly, PDF & Email

علی میثم نظری مسئول روابط خارجی جبهه مقاومت ملی افغانستان است؛ زبان و نماینده مقاومت مردم افغانستان در برابر طالبان در نزد جهانیان. او فارغ‌التحصیل مدرسه اقتصاد لندن و دانشگاه کالیفرنیا در رشته ایران‌شناسی است. انتخاب ایرانشناسی به عنوان رشته تحصیلی دانشگاهی نشان از آگاهی و علاقه او به میراث مشترک تمدنی‌مان دارد. برای همین نیز او بر حوزه فرهنگی مشترک، که به گفته او همان ایران بزرگ فرهنگی است، تاکید دارد و آرزوی تشکیل یک اتحادیه بزرگ از مردمان و کشورهای این حوزه تمدنی مشترک، از فرات تا چین، را دارد. در مصاحبه با علی میثم نظری کاملا متوجه می‌شویم که او برای آرمانی بزرگ و انسانی مبارزه می‌کند و برای همین نیز زبانی استوار دارد. از اطمینانش از پیروری بر طالبان می‌گوید و جدال کنونی در افغانستان را جنگ تمدن و توحش می‌نامد؛ جنگی برای حفظ تمدن مشترک‌مان؛ جنگی مانند “همان جنگ‌هایی که در اسطوره‌هامان، در شاهنامه‌مان می‌خوانیم”. جدالی که مربوط به همه باشندگان حوزه تمدنی مشترک‌مان است و برای همین نیز از همه ایرانیان می‌خواهد که “حمایت و پشتیبانی خود را از جبههٔ مقاومت ملی افغانستان ادامه دهند.”

با سپاس از وقتی که مسئول روابط خارجی جبهه مقاومت ملی افغانستان در اختیار نشریه شهریور گذاشت، متن این مصاحبه را در زیرمی‌خوانید.

جناب آقای علی میثم نظری، نخستین پرسش از شما، به عنوان مسئول روابط خارجی جبههٔ مقاومت ملی افغانستان، این است که آیا مقاومت نظامی در پنجشیر همچنان ادامه دارد یا نه و اگر مقاومت مسلحانه در پنجشیر ادامه دارد، آیا این مقاومت بختی برای پیروزی دارد؟
ما یقین داریم که پیروز می‌شویم و دشمن را شکست می‌دهیم، چراکه این دشمن آن‌چنان دشمن قدرتمندی نیست. در گذشته، دشمنان قوی‌تری داشتیم. برای مثال، ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی که حدود چهل سال پیش افغانستان را اشغال کرد و ما توانستیم با منابع محدود نُه بار شوروی را در درهٔ پنجشیر شکست دهیم و شوروی نتوانست موفق شود. طالبان نسبت به ارتش سرخ شوروی ضعیف‌تر است، نیروی هوایی ندارد، نیروی زمینی‌اش روزبه‌روز در حال پوسیده شدن است، تسلیحات به میراث گرفته از خروج آمریکا در ۱۵ اوت سال جاری نیز همه ساخت آمریکا هستند، تسلیحات آمریکایی نیز به صورت دوره‌ای نیاز به حفظ و مراقبت دارند که طالبان توانایی این کار را ندارند. بنابراین، ما مطمئن هستیم که طالبان را شکست می‌دهیم. اکنون این‌ها در حال عقب‌نشینی هستند در درهٔ پنجشیر و برخی نقاط دیگر در شمال افغانستان، و در ماه‌های آینده، مقاومت در چهارگوشهٔ افغانستان آغاز خواهد شد و تا آزادی کشور ادامه خواهد یافت.

ما مطمئن هستیم که طالبان را شکست می‌دهیم

مقاومت در افغانستان یک بعد غیرمسلحانه نیز دارد. مردم در این مدت، به‌ویژه زنان، اعتراضات زیادی علیه طالبان کرده‌اند. آیا امکان ادامهٔ این اعتراضات و احیاناً گسترش آن وجود دارد یا احیاناً با تثبیت قدرت طالبان این اعتراضات فروکش خواهد کرد؟ به‌راستی چگونه می‌شود طالبان را از قدرت راند؟
به نظر ما، مقاومت فقط جنگ مسلحانه نیست؛ اشکال مختلفی دارد که یکی از آن‌ها مقاومت شیرزنان افغانستان است که در شهرهای مختلف، خصوصاً در کابل، در سه ماه گذشته انجام دادند و صدای رسای مردم افغانستان شدند. مردم ما با اعتراضات مسالمت‌آمیز و با تظاهرات و راهپیمایی‌های گسترده، صدای خود را به مردم، منطقه و جهان می‌رسانند. به نظر ما، همان‌قدر که مقاومت مسلحانه اهمیت دارد، مقاومت مسالمت‌آمیز زنان و مردان افغانستان نیز تأثیرات خود را دارد. ما حامی چنین حرکاتی هستیم و کوشش می‌کنیم تا گسترش پیدا کند. به دیگر مقاومت‌ها از جمله توسط روشنفکران و فعالان سیاسی در خارج از کشور نیازمندیم، همان‌طور که در نوامبر اخیر در بیش از ۲۵ کشور جهان اعتراضات مدنی توسط فعالان خارج از کشور انجام شد که این خود موفقیت بزرگی بود در جهت ترویج آزادی‌خواهی مردم افغانستان. در عین حال، روشنفکران و شعرای ما از طریق نوشته‌ها، حماسه‌سرایی‌ها و اشعار خود و دیگر فراورده‌های ادبی و روشنگرانهٔ خود، می‌توانند نوعی از مقاومت را پیش ببرند. ما طرفدار و حامی هر نوع مقاومتی هستیم که بتواند دشمن را روسیاه بسازد و آگاهی را در جامعهٔ داخل و خارج از افغانستان ایجاد کند و نهایتاً منجر به شکست دشمن بشود.

حمایت گستردهٔ ایران‌زمین نشان داد که حس برادری و همدلی هنوز در این حوزهٔ تمدنی زنده است. این حوزهٔ تمدنی در افغانستان و ایران که معلوم است؛ ایران بزرگ فرهنگی است بر اساس فرهنگ و تمدن فارسی است و حدود و ثغورش که از دریای -رود- فرات آغاز می‌شود تا کرانه‌های چین

■پس از رفتن احمد مسعود و امرالله صالح و دیگر رهبران مقاومت به پنجشیر، ایرانیان در شبکه‌های اجتماعی حمایت‌های بسیار پرشور و گسترده‌ای از احمد مسعود کردند و پر بیراه نیست اگر بگوییم که احمد مسعود تبدیل به یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌ها در میان ایرانیان شده است. شما در سخنانی در مورد این حمایت گستردهٔ ایرانیان صحبت از همگرایی حوزهٔ تمدنی مشترک کردید. در ایران نیز بسیاری از این حوزهٔ تمدنی مشترک صحبت می‌کنند. آیا می‌توانید این حوزهٔ تمدنی مشترک را توضیح دهید؟ تاریخ و ویژگی‌های این حوزهٔ تمدنی چیست و مرزهای آن کجاست؟ شخصیت‌های تاریخی‌ای مانند کوروش بزرگ و زرتشت و فردوسی چه جایگاهی در این حوزهٔ تمدنی مشترک دارند؟ نام این حوزهٔ تمدنی چیست؟
پس از آغاز مقاومت مردم افغانستان برای آزادی و عدالت و ایجاد جبههٔ مقاومت ملی افغانستان به رهبری محترم احمد مسعود، تحول عظیمی در حوزهٔ تمدن مشترکمان تجربه کردیم. همان‌قدر که مردم افغانستان حمایت کردند،‌ هم‌تباران و هم‌زبانان ما در آن سوی مرزها نیز حمایت خود را اعلام کردند و گام به گام با ما پیش رفتند؛ چه در فرارود و چه در ایران امروز و حتی در اقلیم کردستان عراق که صداهایی بلند شد. خصوصاً حمایت گستردهٔ ایران‌زمین نشان داد که حس برادری و همدلی هنوز در این حوزهٔ تمدنی زنده است و اگر یک عضو از این تمدن در جایی صدمه ببیند، می‌تواند تأثیر منفی بر تمام اعضای حوزهٔ تمدنی مشترک بگذارد. در پی این همدلی‌ها، ما به یک امید جدید پی بردیم و اینکه امکان همدلی و همبستگی همهٔ مردم حوزهٔ تمدنی مشترک وجود دارد. این حوزهٔ تمدنی در افغانستان و ایران که معلوم است؛ ایران بزرگ فرهنگی است بر اساس فرهنگ و تمدن فارسی است و حدود و ثغورش که از دریای فرات آغاز می‌شود تا کرانه‌های چین. و امروز این مظالمی که بر سر مردم افغانستان صورت می‌گیرد، صداهایی که بلند می‌شود علیه این مظالم، بیشتر از آن‌هایی است که مربوط به این حوزهٔ تمدنی مشترک هستند. و از نظر ما، با آمدن این تحول در سطح اجتماعِ این کشورها که جزء حوزهٔ تمدنی مشترک است، روزنه‌های جدیدی را برای ما و شما باز می‌کند و امید می‌بخشد که این فرهنگ و تمدن هنوز هم زنده است و می‌شود سر همبستگی بیشتر این مردم کار کرد و سرنوشت همهٔ ما و شما به هم گره خورده است و هرگز نمی‌شود دردها را فراموش کرد. دردها همیشه مشترک خواهد ماند.

امروز همهٔ گروه‌های طالبان در دست ISI است و این‌ها در واقع این هدف را دارند که سلطه‌شان از رودخانهٔ آمو (آمودریا) تا مرز ایران باشد که برای ثبات و سلامت منطقه تهدید بزرگی است که متأسفانه به این تهدید توجه نمی‌شود. امروز از طریق طالبان، پاکستان افغانستان را اشغال کرده

■نفوذ پاکستان بر طالبان چگونه است؟ آیا واقعاً طالبان دست‌نشاندهٔ پاکستان هستند؟
نفوذ پاکستان بر طالبان گسترده است. پاکستان بنیان‌گذار طالبان و بزرگ‌ترین حامی طالبان در سی سال گذشته بوده است. در واقع، طالبان آلت دست پاکستان در افغانستان است. پاکستان امروزه مستقیماً افغانستان را اشغال کرده و افغانستان تحت اشغال پاکستان است. سفیر پاکستان مثل یک وایسرا[۱] در افغانستان نقش دارد فعلاً. تصمیم‌گیرندهٔ اخیر پاکستان بوده و طی دوسه ماه گذشته فشار و نقش پاکستان بین گروه‌های مختلف طالبان را ملاحظه کردید. این رژیم طالبان که در کابل وجود دارد را پاکستانی‌ها به وجود آورده‌اند. رئیس دستگاه اطلاعاتی پاکستان (ISI) وارد کابل می‌شود، مقرشان هتل سرینا (Serena) است و نه سفارت پاکستان، و با غرور و تکبر رژیم طالبان را متحد می‌کند. امروز همهٔ گروه‌های طالبان در دست ISI است و این‌ها در واقع این هدف را دارند که سلطه‌شان از رودخانهٔ آمو (آمودریا) تا مرز ایران باشد که برای ثبات و سلامت منطقه تهدید بزرگی است که متأسفانه به این تهدید توجه نمی‌شود. امروز از طریق طالبان، پاکستان افغانستان را اشغال کرده. در حمله‌ای که علیه پنجشیر صورت گرفت در اواخر شهریورماه، مستقیماً پاکستانی‌ها نقش داشتند و فرماندهان پاکستان در جنگ بر علیه پنجشیر مشارکت کردند. پهپادهای پاکستانی در فضای پنجشیر، در هوای پنجشیر دیده شدند. امروز متأسفانه افغانستان کشوری است که آزادی و استقلال خود را از دست داده و پاکستانی‌ها می‌خواهند سیاست خارجی افغانستان را در دست داشته باشند و برگردند به همان قرن نوزدهم که هند بریتانیایی پس از ایجاد کشور افغانستان، در اواخر قرن نوزدهم، تعیین سیاست داخله را در اختیار سیاستمداران داخلی گذاشتند اما سیاست خارجه در اختیار هند بریتانیایی ماند. پاکستان می‌خواهد همان مدل را امروز اجرا کند تا سیاست خارجی افغانستان را در دست داشته باشد و در داخل هم، در عین حال که نقش مهمی داشته باشد، از طریق دست‌نشانده‌های خود افغانستان را مدیریت کند. متأسفانه، همین وضعیت جاری است و نقش پاکستان نه تنها گسترده است، بلکه مستقیماً در افغانستان حضور امنیتی و نظامی دارد که هم برای مردم افغانستان و هم منطقه تهدید محسوب می‌شود.
■نقش چین و روسیه در پیروزی طالبان چه بوده؟ اکنون سیاست آن‌ها در قبال طالبان چگونه است؟
متأسفانه، در چند سال گذشته برخی از کشورهای منطقه، از جمله چین و روسیه از طالبان حمایت کردند به دلیل حضور آمریکایی‌ها در افغانستان. اما چیزی که امروز به‌ویژه روسیه به آن پی برده این است که پیروزی گروه تروریستی طالبان در افغانستان به منفعت روسیه نیست، چراکه طالبان حامی گروه‌های اسلامی تروریستی نظیر انصارالله و حزب حرکت اسلامی ازبکستان است که جزء گروه تروریستی القاعده است و تحت‌الحمایهٔ طالبان. این‌ها نقششان در مرز مشترک افغانستان و تاجیکستان بیشتر شده که این وضعیت مستقیماً نه تنها امنیت آسیای میانه را تهدید می‌کند، بلکه امنیت روسیه و حتی اروپا را هم تهدید خواهد کرد؛ یعنی طالبان آن توقعی که برخی کشورهای منطقه داشتند از جمله روسیه و برخی دیگر از کشورها که طالبان شاید تغییر کنند و منافع همهٔ کشورها را درنظر بگیرند، چنین چیزی اتفاق نیفتاد و طالبان امروز همان طالبان سی سال پیش است و صرفاً فقط به زور و ستم باور دارند و هرگز به تعامل سازنده با همسایگان باور ندارند، به‌جز با حامی و بنیان‌گذارشان پاکستان با هیچ خلوص نیت و صداقت با دیگر کشورها پیش نمی‌روند، از جمله با روسیه. در مورد چین هم فشار پاکستان باعث رابطهٔ نزدیک‌تر با چین شده و طالبان به خواسته‌های چین تن داده. چین مطالبات زیادی از طالبان دارد، از جمله استخراج منابع طبیعی افغانستان می‌باشد، از جمله مس و لیتیوم و سایر فلزات که در افغانستان به مقدار زیاد موجود است. چین چشم به این منابع دوخته شده و تمام هدف چین این می‌باشد که سوءاستفاده کند از فرصت به دست آمده و منابع افغانستان را مورد بهره‌برداری قرار دهد.

تاجیکستان از همان آغاز مقاومت، مثل مقاومت گذشته، از جبههٔ مقاومت و از آزادی‌خواهی مردم افغانستان حمایت کرد و این حمایت همچنان ادامه دارد

■آیا تاجیکستان همچنان از مقاومت افعانستان حمایت می‌کند؟ آیا این حمایت می‌تواند به تغییر وضعیت در افغانستان کمک کند؟
جمهوری تاجیکستان و رهبرشان جناب‌عالی رئیس‌جمهور، امام‌علی رحمان، از همان آغاز مقاومت، مثل مقاومت گذشته، از جبههٔ مقاومت و از آزادی‌خواهی مردم افغانستان حمایت کرد و این حمایت همچنان ادامه دارد. ما خیلی سپاسگزار هستیم که چنین کشوری را در کنار خود داریم. خصوصاً جناب‌عالی رئیس‌جمهور تاجیکستان بارها گفته‌اند که در افغانستان تا برقراری عدالت اجتماعی، صلح و ثبات ممکن نیست و نباید تنها یک جریان یا نیروی سیاسی بر افغانستان که کشوری متشکل از اقوام متنوع است، حاکم باشد. رئیس‌جمهور امام علی رحمان همیشه تأکید داشته‌اند که تاجیکستان از منافع اقوام فارسی‌زبان، به‌ویژه تاجیک‌ها و هزاره‌ها، در افغانستان حمایت می‌کند و تنها وقتی می‌شود صلح و ثبات در افغانستان را برقرار کرد که حق و منافع تاجیک‌ها و سایر اقوام فارسی‌زبان مدنظر گرفته شوند و آن‌ها جایگاه خاص خود را در نظام سیاسی و ساختار قدرت داشته باشند. ما بسیار سپاسگزاریم از این بابت و واقعاً همان‌طور که در دههٔ ۹۰ میلادی تاجیکستان از ما حمایت کرد، امروز هم دولت تاجیکستان و هم مردمش در کنار ما هستند و صادقانه و برادرانه از ما حمایت می‌کنند.

■یک پرسشی که برای جهانیان مطرح است این است که چرا افغانستان و ارتش آن، پس از خروج نیروهای آمریکایی، به این سادگی سقوط کردند؟ این پرسش خیلی پیچیده است. علل و عناصر مختلفی وجود دارد؟
این پرسش پیچیده‌ای است. علل و عناصر مختلفی وجود دارد برای درک اینکه چرا نظام سیاسی افغانستان ساقط گردید و نیروهای مسلح فروپاشیدند. یکی از علل عمدهٔ آن، ذهنیت و تفکر قبیله‌گرایی یا قوم‌گرایی و سیاست فارسی‌ستیزی آقای اشرف غنی در هفت سال گذشته، از روز ظهور تا روز فرارش بوده است. اگر از انتهای سال ۲۰۱۴ میلادی، که بی‌ثباتی در افغانستان گسترش یافت، تا ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ را بررسی نمایید، متوجه خواهید شد که تا پیش از ریاست جمهوری آقای اشرف غنی، در شمال، مرکز و غرب افغانستان ثبات کامل وجود داشت، اما با آمدن این شخص پاک‌سازی‌های قومی در ادارات و نیروهای مسلح آغاز شد. بهترین افسران نظامی که تجربهٔ جنگ علیه طالبان را در پیشینه داشتند، صرفاً به خاطر اینکه متعلق به اقوام فارسی‌زبان بودند، از نظام پاک‌سازی شدند و به جای آن‌ها افسران بی‌تجربه را بر کار نصب کردند یا افسرانی را بر کار گماردند که رابطهٔ مستقیم با طالبان داشتند؛ رابطهٔ خویشاوندی داشتند، رابطهٔ دوستی داشتند، رابطهٔ اطلاعاتی و استخباراتی داشتند با طالبان. و این اتفاق باعث تضعیف نیروهای مسلح شد. آقای اشرف غنی با یک برنامهٔ (Agenda) ملی ورود نکرد، بلکه با اهداف قومی و قبیله‌ای ریاست جمهور شد، اقوام مختلف در برنامهٔ او جایگاهی نداشتند. او حتی در بین جامعهٔ پشتون، که متشکل از قبایل و ایل‌های مختلف است، نیز تبعیض قایل شد. آقای اشرف غنی ایل‌های پشتونی که مربوط به تورانی‌ها و پشتون‌های جنوب می‌شد، این‌ها را هم از قدرت راند و همین موضوع باعث شد که مردم جایگاهی برای خود را در قدرت و ساختار نبینند، روزبه‌روز بی‌ثباتی در سراسر کشور گسترش یافت به نحوی که هنوز یک سال از ریاست جمهوری آقای اشرف غنی نگذشت که شهر بزرگی مثل قندوز در شمال افغانستان سقوط کرد. این در حالی است که یک سال پیش از سقوط قندوز هیچ نوع بی‌ثباتی در قندوز وجود نداشت. در کمپین‌های انتخابات سال ۲۰۱۴، ما شبانه از شهر قندوز به تخار و دیگر نقاط در شمال افغانستان، بدون هیچ ریسک و تهدید امنیتی، سفر می‌کردیم. اما تنها یک سال از ریاست جمهوری آقای اشرف غنی نگذشت که بعضی از شهرستان‌های بدخشان و قندوز سقوط کرد و آهسته‌آهسته کشور به دست طالبان افتاد و این دلیلش این نبود که جنگی صورت نگرفت، بلکه دلیلش پاک‌سازی‌های قومی در نیروهای مسلح و جایگزینی آن با خودی‌هایی بود که با طالبان سمپاتی داشتند. یکی از دلایل سقوط دولت در روزهای آخر هم همین بود که فرماندهان عمدهٔ ارتش این‌ها همه رابطهٔ مستقیم با طالبان داشتند و اکثر پایگاه‌های ارتش را بدون مقاومت به طالبان تسلیم کردند. آقای اشرف غنی هیچ میلی نداشت که از مقاومت حمایت کند. امکانش بود که از سقوط دولت جلوگیری کرد، اما راه‌حلش این بود که از نیروهای مقاومت حمایت می‌شد و افسران مجرب دوباره بر رأس قوای مسلح منصوب می‌شدند و تصمیم‌گیری مدیریت جنگ از آقای اشرف غنی و حمدالله محب به افسران مجرب واگذار می‌شد که نشد، که این عدم واگذاری ناشی از یک برنامهٔ (Agenda) قومی و قبیله‌ای بود و در روز آخرِ نظام سیاسی و دولت آقای غنی، کابل به شبکهٔ حقانی طالبان تسلیم شد. این در حالی بود که گزینه‌هایی بود که بر اساس آن می‌شد کابل را حفظ کرد، اما آقای اشرف غنی کابل را به طالبان تسلیم کرد و خود از مهلکه گریخت.

یکی از آرزوها و اهداف جبههٔ مقاومت ملی و رهبر آن محترم احمد مسعود و رهبر شهید ما، احمدشاه مسعود، همیشه این بوده که حوزهٔ تمدنی احیا شود. ما می‌توانیم به همگرایی منطقه‌ای برسیم و آن ایجاد اتحادیه بر اساس تمدن و فرهنگ و زبان و ارزش‌های مشترک است. اکثر کشورهای منطقه جزء این حوزهٔ تمدنی هستند، از کردستان گرفته تا تاجیکستان

■آیا جهان برای مقابله با داعش خراسان حاضر به حمایت از طالبان خواهند بود؟ آیا واقعا داعش خراسان قادر به متزلزل کردن قدرت طالبان هستند؟
جهان و منطقه تا به حال بر این باور بودند که می‌شود از طالبان، علیه داعش و ظهور احتمالی‌اش در منطقه استفاده کرد، اما چیزی که دیده شد این است که اولاً طالبان تغییری نکرده و هنوز هم همان گروه تروریستی است و همان ایدئولوژی افراطی مذهبی را دارد و در پی ایجاد امارت اسلامی نه تنها در افغانستان بلکه در کشورهای دیگر نیز هست که آن‌ها را جزء قلمرو خود می‌دانند. حتی برخی مقامات طالبان ابراز کردند که امیرالمؤمنین ما تنها امیرالمؤمنین افغانستان نیست، بلکه امیر همهٔ جهان اسلام است. طالبان هرگز مایل نخواهند بود که با جامعهٔ جهانی علیه داعش بجنگند، چون منبع مشروعیت طالبان تروریسم است، منبع مشروعیت طالبان تفکر افراطی مذهبی است که این‌ها توانستند جنگجویان خود را باانگیزه نگه دارند و آن‌ها را حفظ نمایند. اگر این‌ها رابطهٔ خود را با این منبع مشروعیت قطع کنند، در زودترین فرصت از هم خواهند پاشید؛ این چیزی است که خودشان آن را درک کرده‌اند. دوم، طالبان خودشان آن‌قدر با تروریسم بین‌المللی عجین شده‌اند که هرگز نمی‌توانند جهت مبارزه با تروریسم بین‌المللی از جمله داعش یا القاعده با جامعهٔ جهانی مشارکت داشته باشند. هم اکنون طالبان با گروه القاعده همکاری و یاری دارد و هم اکنون جنگجوهای القاعده از عراق و سوریه به افغانستان برگشته‌اند و حتی می‌توان گفت رهبری القاعده در شرایط کنونی در افغانستان است. شما می‌بینید امروزه در ایالات متحدهٔ آمریکا گزارش‌هایی از وزارت دفاع و برخی دیگر از نهادها منتشر می‌شود که خطر القاعده در افغانستان در حال افزایش است و طالبان هم از این گروه‌ها حمایت می‌کنند. در حمله‌ای که اخیراً علیه پنجشیر صورت گرفت، القاعده حضور فعالی داشت در خط مقدم جنگ و علیه جبههٔ مقاومت ملی. همین اکنون طالبان از انصارالله و حرکت اسلامی ازبکستان در شمال، که هر دو جزء گروه القاعده هستند، با دادن تسلیحات و منابع مورد نیاز حمایت می‌کنند تا این‌ها وارد تاجیکستان شوند و آسیای میانه را بی‌ثبات بسازند. در نتیجه، هیچ‌وقت طالبان نمی‌تواند به عنوان یک گروه ضدتروریسم عمل نماید، چراکه نه نیت آن را دارد و نه توانایی‌اش را.

■بیایید کمی از واقعیت‌های میدانی بیرون بیاییم و تصور کنیم که اوضاع به طور کامل عوض شده و شرایط سیاسی در ایران و افغانستان اجازهٔ همگرایی هرچه بیشتر میان دو کشور را می‌دهد. آیا در آن صورت موافق هستید که این دو کشور یک اتحادیه و یا حتی کنفدراسیون تشکیل دهند؟ اگر چنین اتحادیه یا کنفدراسیونی میان ایران و افغانستان تشکیل شود، چه کشورها و سرزمین‌های دیگری می‌توانند به آن وارد شوند؟
یکی از آرزوها و اهداف جبههٔ مقاومت ملی و رهبر آن محترم احمد مسعود و رهبر شهید ما، شهید فرمانده احمدشاه مسعود، همیشه این بوده که حوزهٔ تمدنی احیا شود و یک اتحادیه و همگرایی منطقه‌ای به وجود بیاید. این مرزهایی که به وجود آمده، بر اساس جبر و خط‌کشی‌های استعمار بود که امروز ما را مجبور به تعامل و زیست با مرزهای سیاسی امروزه کرده است. اما راه‌های دیگری هست که ما می‌توانیم به همگرایی منطقه‌ای برسیم و آن ایجاد اتحادیه بر اساس تمدن و فرهنگ و زبان و ارزش‌های مشترک است. اکثر کشورهای منطقه جزء این حوزهٔ تمدنی هستند، از کردستان گرفته تا تاجیکستان دارای یک فرهنگ و تمدن و ادبیات هستند و زبانشان هم تقریباً یکی است. نیاز است که هر روز برای ایجاد همگرایی منطقه‌ای کوشش کنیم که برای امنیت و اقتصاد منطقه مفید است و هم اینکه برای احیا و رشد تمدن و رشد علوم و فرهنگ و ایجاد دورهٔ جدیدی از شکوفایی و بالندگی تمدن منطقه لازم است. شما ببینید ناسیونالیسم‌هایی که از جهان غرب در قرن نوزدهم و بیستم وارد کشورهای ما شد، هرگز مفید واقع نشدند و باعث شدند مردمی که سرنوشت مشترک داشتند و هنوز هم دارند، این‌ها از هم دور شوند. حالا دوباره فرصت‌هایی پیدا شده که ما می‌توانیم به هم نزدیک‌تر شویم و همکاری‌ها بیشتر شود و ما بتوانیم اگر اتحاد سیاسی نه، بلکه اتحاد تمدنی، فرهنگی و اقتصادی را به وجود بیاوریم، مثل کاری که اروپایی‌ها کردند به نحوی که امروز می‌بینیم. بنیان‌گذاران نظام وستفالیا و بنیان‌گذاران ایدهٔ ملی در اروپا امروز پی بردند که ایجاد کنفدراسیون‌ها و اتحادیه‌های منطقه‌ای بیشتر مفید است برای منافع مردم و تمدن و اقتصادشان. ما در قرن بیست‌ویکم نباید در پی سیاست‌های فرسودهٔ قرن نوزدهم و بیستم باشیم که توسط استعمار به ما تحمیل شد، بلکه باید کوشش کنیم تا مردم این منطقه که از یک تبار، گذشته و فرهنگ و زبان و تاریخ هستند، به هم نزدیک‌تر شوند و همکاری‌ها و هماهنگی‌ها در بینشان بیشتر شود، و نه تنها در بین دولت‌ها، بلکه بین جوامع. این چیزی است که متأسفانه در صد سال گذشته دیده نشده، اما این یک رسالتی است که به عهدهٔ نسل امروز در ایران و افغانستان و فرارود و دیگر مناطقی است که در جزء این حوزهٔ تمدنی هستند.

این جنگی است که بین تمدن و توحش جریان دارد، مثل همان جنگ‌هایی که در اسطوره‌هامان، در شاهنامه‌مان می‌خوانیم که همیشه گروه‌هایی بودند که به تمدن ما تعرض می‌کردند و می‌خواستند تمدن ما و شما را نابود سازند. امروز، یک بارِ دیگر، چنین وضعی به وجود آمده

■پیام شما به مردم ایران چیست؟
خواست و مطالبهٔ ما از خواهران و برادران ایرانی‌مان این است که حمایت و پشتیبانی خود را از جبههٔ مقاومت ملی افغانستان ادامه دهند و ما به جامعهٔ ایرانی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، نیاز داریم. برادران و خواهران ایرانیِ ما در در داخل و خارج از کشور، تجارب فراوانی دارند، شبکه‌های فراوانی دارند و می‌توانند در عرصه‌های مختلف برای آگاهی‌دهی و روشنگری و ذهنیت‌سازی، ما را کمک و یاری دهـند. از خواهران و برادران عزیز ایرانی تقاضا داریم که صدای رسای خود را ادامه دهند و در کنار مردم ما و جبههٔ مقاومت ملی افغانستان باشند. این جنگ، جنگ مشترکی است و به گفتهٔ رهبر شهید ما، شهید احمدشاه مسعود، این عملیات بـرای ادبیات و فرهنگ و بقای تمدن ماست. این جنگی است که بین تمدن و توحش جریان دارد، مثل همان جنگ‌هایی که در اسطوره‌هامان، در شاهنامه‌مان می‌خوانیم که همیشه گروه‌هایی بودند که به تمدن ما تعرض می‌کردند و می‌خواستند تمدن ما و شما را نابود سازند. امروز، یک بارِ دیگر، چنین وضعی به وجود آمده. شاید این تهدید امروز در شیراز و تهران وجود نداشته باشد، اما نیاز هست که این تهدید پیش از آنکه به تهران و سمرقند و بخارا و دوشنبه برسد، در کابل خنثی شود. لذا این یک جنگ و مبارزهٔ مشترک و مقاومت مشترک است که همهٔ مردم این تمدن بایستی در این صف قرار بگیرند؛ چه در منطقه چه فراتر از آن.

پانوشت
[۱] Viceroy (وایسرا): نایب‌السلطنه یا مقامی از این دست که از سوی پادشاهی بریتانیا بر هندوستان و یا دیگر مستعمرات آن کشور حکومت می‌کرد. این واژه بار معنایی خوشایندی ندارد؛ حاکی از مستعمره بودن یک سرزمین است.- ویراستار.

 

گفت‌وگو با علی میثم نظری، مسئول روابط خارجی جبههٔ مقاومت ملی افغانستان

  behnam

4 4 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
2
0
افزودن دیدگاهx